2ای عوام و خواص! ای دولتمندان وفقیران جمیع!
3زبانم به حکمت سخن میراند وتفکر دل من فطانت است.
4گوش خود را به مثلی فرا میگیرم. معمای خویش را بر بربط میگشایم.
5چرا در روزهای بلا ترسان باشم، چون گناه پاشنه هایم مرا احاطه میکند؛
6آنانی که بر دولت خود اعتماد دارند و بر کثرت توانگری خویش فخر مینمایند.
7هیچکس هرگز برای برادر خودفدیه نخواهد داد و کفاره او را به خدا نخواهد بخشید.
8زیرا فدیه جان ایشان گران بهاست و ابد بدان نمی توان رسید