Text copied!
CopyCompare
ترجمه قدیم - لوقا - لوقا 23

لوقا 23:3-24

Help us?
Click on verse(s) to share them!
3پس پیلاطس از او پرسیده، گفت: «آیا توپادشاه یهود هستی؟» او در جواب وی گفت: «تومی گویی.»
4آنگاه پیلاطس به روسای کهنه وجمیع قوم گفت که «در این شخص هیچ عیبی نمی یابم.»
5ایشان شدت نموده گفتند که «قوم رامی شوراند و در تمام یهودیه از جلیل گرفته تا به اینجا تعلیم می‌دهد.»
6چون پیلاطس نام جلیل را شنید پرسید که «آیا این مرد جلیلی است؟»
7و چون مطلع شد که از ولایت هیرودیس است او را نزد وی فرستاد، چونکه هیرودیس در آن ایام در اورشلیم بود.
8اما هیرودیس چون عیسی را دید، بغایت شادگردید زیرا که مدت مدیدی بود می‌خو. است اورا ببیند چونکه شهرت او را بسیار شنیده بود ومترصد می‌بود که معجزه‌ای از او بیند.
9پس چیزهای بسیار از وی پرسید لیکن او به وی هیچ جواب نداد.
10و روسای کهنه و کاتبان حاضرشده به شدت تمام بر وی شکایت می‌نمودند.
11پس هیرودیس با لشکریان خود او را افتضاح نموده و استهزا کرده لباس فاخر بر او پوشانید ونزد پیلاطس او را باز فرستاد.
12و در همان روزپیلاطس و هیرودیس با یکدیگر مصالحه کردند، زیرا قبل از آن در میانشان عداوتی بود.
13پس پیلاطس روسای کهنه و سرادران وقوم را خوانده،
14به ایشان گفت: «این مرد را نزدمن آوردید که قوم را می‌شوراند. الحال من او رادر حضور شما امتحان کردم و از آنچه بر او ادعامی کنید اثری نیافتم.
15و نه هیرودیس هم زیراکه شما را نزد او فرستادم و اینک هیچ عمل مستوجب قتل از او صادر نشده است.
16پس اورا تنبیه نموده رها خواهم کرد.»
17زیرا او را لازم بود که هر عیدی کسی را برای ایشان آزاد کند.
18آنگاه همه فریاد کرده، گفتند: «او را هلاک کن وبرابا را برای ما رها فرما.»
19و او شخصی بود که به‌سبب شورش و قتلی که در شهر واقع شده بود، در زندان افکنده شده بود.
20باز پیلاطس نداکرده خواست که عیسی را رها کند.
21لیکن ایشان فریاد زده گفتند: «او را مصلوب کن، مصلوب کن.»
22بار سوم به ایشان گفت: «چرا؟ چه بدی کرده است؟ من در او هیچ علت قتل نیافتم. پس او را تادیب کرده رها می‌کنم.»
23اماایشان به صداهای بلند مبالغه نموده خواستند که مصلوب شود و آوازهای ایشان و روسای کهنه غالب آمد.
24پس پیلاطس فرمود که برحسب خواهش ایشان بشود.

Read لوقا 23لوقا 23
Compare لوقا 23:3-24لوقا 23:3-24