Text copied!
CopyCompare
ترجمه قدیم - اول پادشاهان - اول پادشاهان 2

اول پادشاهان 2:9-21

Help us?
Click on verse(s) to share them!
9پس الان او را بی‌گناه مشمارزیرا که مرد حکیم هستی و آنچه را که با او بایدکرد، می‌دانی. پس مویهای سفید او را به قبر باخون فرود آور.»
10پس داود با پدران خود خوابید و در شهرداود دفن شد.
11و ایامی که داود بر اسرائیل سلطنت می‌نمود، چهل سال بود. هفت سال درحبرون سلطنت کرد و در اورشلیم سی و سه سال سلطنت نمود.
12و سلیمان بر کرسی پدر خودداود نشست و سلطنت او بسیار استوار گردید.
13و ادنیا پسر حجیت نزد بتشبع، مادر سلیمان آمد و او گفت: «آیا به سلامتی آمدی؟» او جواب داد: «به سلامتی.»
14پس گفت: «با تو حرفی دارم.» او گفت: «بگو.»
15گفت: «تو می‌دانی که سلطنت با من شده بود و تمامی اسرائیل روی خود را به من مایل کرده بودند تا سلطنت نمایم، اما سلطنت منتقل شده، از آن برادرم گردید زیراکه از جانب خداوند از آن او بود.
16و الان خواهشی از تو دارم؛ مسالت مرا رد مکن.» او وی را گفت: «بگو.»
17گفت: «تمنا این که به سلیمان پادشاه بگویی زیرا خواهش تو را رد نخواهد کردتا ابیشک شونمیه را به من به زنی بدهد.»
18بتشبع گفت: «خوب، من نزد پادشاه برای تو خواهم گفت.»
19پس بتشبع نزد سلیمان پادشاه داخل شد تابا او درباره ادنیا سخن گوید. و پادشاه به استقبالش برخاسته، او را تعظیم نمود و بر کرسی خودنشست و فرمود تا به جهت مادر پادشاه کرسی بیاورند و او به‌دست راستش بنشست.
20و اوعرض کرد: «یک مطلب جزئی دارم که از تو سوال نمایم. مسالت مرا رد منما.» پادشاه گفت: «ای مادرم بگو زیرا که مسالت تو را رد نخواهم کرد.»
21و او گفت: «ابیشک شونمیه به برادرت ادنیا به زنی داده شود.»

Read اول پادشاهان 2اول پادشاهان 2
Compare اول پادشاهان 2:9-21اول پادشاهان 2:9-21