5از ایشان پرسید: «چند نان دارید؟» گفتند: «هفت.»
6پس جماعت را فرمود تا بر زمین بنشینند؛ و آن هفت نان را گرفته، شکر نمود و پاره کرده، به شاگردان خود داد تا پیش مردم گذارند. پس نزد آن گروه نهادند.
7و چند ماهی کوچک نیز داشتند. آنها را نیز برکت داده، فرمود تا پیش ایشان نهند.
8پس خورده، سیر شدند و هفت زنبیل پر از پاره های باقیمانده برداشتند.
9و عددخورندگان قریب به چهار هزار بود. پس ایشان رامرخص فرمود.
10و بیدرنگ با شاگردان به کشتی سوار شده، به نواحی دلمانوته آمد.