Text copied!
Bibles in Iranian Persian

لوقا 2:20-46 in Iranian Persian

Help us?

لوقا 2:20-46 in ترجمه قدیم

20 و شبانان خدا را تمجید وحمدکنان برگشتند، به‌سبب همه آن اموری که دیده و شنیده بودند چنانکه به ایشان گفته شده بود.
21 و چون روز هشتم، وقت ختنه طفل رسید، او را عیسی نام نهادند، چنانکه فرشته قبل از قرارگرفتن او در رحم، او را نامیده بود.
22 و چون ایام تطهیر ایشان برحسب شریعت موسی رسید، او رابه اورشلیم بردند تا به خداوند بگذرانند.
23 چنانکه در شریعت خداوند مکتوب است که هر ذکوری که رحم را گشاید، مقدس خداوندخوانده شود.
24 و تا قربانی گذرانند، چنانکه درشریعت خداوند مقرر است، یعنی جفت فاخته‌ای یا دو جوجه کبوتر.
25 و اینک شخصی شمعون نام در اورشلیم بود که مرد صالح و متقی و منتظر تسلی اسرائیل بود و روح‌القدس بر وی بود.
26 و از روح‌القدس بدو وحی رسیده بود که، تا مسیح خداوند را نبینی موت را نخواهی دید.
27 پس به راهنمایی روح، به هیکل درآمد وچون والدینش آن طفل یعنی عیسی را آوردند تا رسوم شریعت را بجهت او بعمل آورند،
28 او رادر آغوش خود کشیده و خدا را متبارک خوانده، گفت:
29 «الحال‌ای خداوند بنده خود را رخصت می‌دهی، به سلامتی برحسب کلام خود.
30 زیراکه چشمان من نجات تو را دیده است،
31 که آن راپیش روی جمیع امت‌ها مهیا ساختی.
32 نوری که کشف حجاب برای امت‌ها کند و قوم تواسرائیل را جلال بود.»
33 و یوسف و مادرش ازآنچه درباره او گفته شد، تعجب نمودند.
34 پس شمعون ایشان را برکت داده، به مادرش مریم گفت: «اینک این طفل قرار داده شد، برای افتادن وبرخاستن بسیاری از آل اسرائیل و برای آیتی که به خلاف آن خواهند گفت.
35 و در قلب تو نیزشمشیری فرو خواهد رفت، تا افکار قلوب بسیاری مکشوف شود.»
36 و زنی نبیه بود، حنا نام، دختر فنوئیل ازسبط اشیر بسیار سالخورده، که از زمان بکارت هفت سال با شوهر بسر برده بود.
37 و قریب به هشتاد و چهار سال بود که او بیوه گشته ازهیکل جدا نمی شد، بلکه شبانه‌روز به روزه ومناجات در عبادت مشغول می‌بود.
38 او درهمان ساعت در‌آمده، خدا را شکر نمود ودرباره او به همه منتظرین نجات در اورشلیم، تکلم نمود.
39 و چون تمامی رسوم شریعت خداوند را به پایان برده بودند، به شهر خود ناصره جلیل مراجعت کردند.
40 و طفل نمو کرده، به روح قوی می‌گشت و از حکمت پر شده، فیض خدا بروی می‌بود.
41 و والدین او هر ساله بجهت عید فصح، به اورشلیم می‌رفتند.
42 و چون دوازده ساله شد، موافق رسم عید، به اورشلیم آمدند.
43 وچون روزها را تمام کرده مراجعت می‌نمودند، آن طفل یعنی عیسی، در اورشلیم توقف نمودو یوسف و مادرش نمی دانستند.
44 بلکه چون گمان می‌بردند که او در قافله است، سفریکروزه کردند و او را در میان خویشان وآشنایان خود می‌جستند.
45 و چون او را نیافتند، در طلب او به اورشلیم برگشتند.
46 و بعد ازسه روز، او را در هیکل یافتند که در میان معلمان نشسته، سخنان ایشان را می‌شنود و ازایشان سوال همی کرد.
لوقا 2 in ترجمه قدیم