Text copied!
Bibles in Iranian Persian

لوقا 22:35-58 in Iranian Persian

Help us?

لوقا 22:35-58 in ترجمه قدیم

35 و به ایشان گفت: «هنگامی که شما را بی‌کیسه و توشه‌دان و کفش فرستادم به هیچ‌چیز محتاج شدید؟» گفتند هیچ.
36 پس به ایشان گفت: «لیکن الان هر‌که کیسه دارد، آن را بردارد و همچنین توشه‌دان را و کسی‌که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته آن رابخرد.
37 زیرا به شما می‌گویم که این نوشته در من می‌باید به انجام رسید، یعنی با گناهکاران محسوب شد زیرا هر‌چه در خصوص من است، انقضا دارد.
38 گفتند: «ای خداوند اینک دوشمشیر.» به ایشان گفت: «کافی است.»
39 و برحسب عادت بیرون شده به کوه زیتون رفت و شاگردانش از عقب او رفتند.
40 و چون به آن موضع رسید، به ایشان گفت: «دعا کنید تا درامتحان نیفتید.»
41 و او از ایشان به مسافت پرتاپ سنگی دور شده، به زانو درآمد و دعا کرده، گفت:
42 «ای پدر اگر بخواهی این پیاله را از من بگردان، لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو.»
43 وفرشته‌ای از آسمان بر او ظاهر شده او را تقویت می‌نمود.
44 پس به مجاهده افتاده به سعی بلیغتردعا کرد، چنانکه عرق او مثل قطرات خون بود که بر زمین می‌ریخت.
45 پس از دعا برخاسته نزدشاگردان خود آمده ایشان را از حزن در خواب یافت.
46 به ایشان گفت: «برای چه در خواب هستید؟ برخاسته دعا کنید تا در امتحان نیفتید.»
47 و سخن هنوز بر زبانش بود که ناگاه جمعی آمدند و یکی از آن دوازده که یهودا نام داشت بردیگران سبقت جسته نزد عیسی آمد تا او راببوسد.
48 و عیسی بدو گفت: «ای یهودا آیا به بوسه پسر انسان را تسلیم می‌کنی؟»
49 رفقایش چون دیدند که چه می‌شود عرض کردند خداوندابه شمشیر بزنیم.
50 و یکی از ایشان، غلام رئیس کهنه را زده، گوش راست او را از تن جدا کرد.
51 عیسی متوجه شده گفت: «تا به این بگذارید.» وگوش او را لمس نموده، شفا داد.
52 پس عیسی به روسای کهنه و سرداران سپاه هیکل و مشایخی که نزد او آمده بودند گفت: «گویا بر دزد با شمشیرها و چوبها بیرون آمدید.
53 وقتی که هر روزه در هیکل با شما می‌بودم دست بر من دراز نکردید، لیکن این است ساعت شما و قدرت ظلمت.»
54 پس او را گرفته بردند و به‌سرای رئیس کهنه آوردند و پطرس از دور از عقب می‌آمد.
55 و چون در میان ایوان آتش افروخته گردش نشسته بودند، پطرس در میان ایشان بنشست.
56 آنگاه کنیزکی چون او را در روشنی آتش نشسته دید بر او چشم دوخته گفت: «این شخص هم با او می‌بود.»
57 او وی را انکار کرده گفت: «ای زن او را نمی شناسم.»
58 بعد از زمانی دیگری او را دیده گفت: «تو از اینها هستی.» پطرس گفت: «ای مرد، من نیستم.»
لوقا 22 in ترجمه قدیم