Text copied!
CopyCompare
ترجمه قدیم - یوحنا - یوحنا 19

یوحنا 19:8-29

Help us?
Click on verse(s) to share them!
8پس چون پیلاطس این را شنید، خوف بر اوزیاده مستولی گشت.
9باز داخل دیوانخانه شده، به عیسی گفت: «تو از کجایی؟» اما عیسی بدوهیچ جواب نداد.
10پیلاطس بدو گفت: «آیا به من سخن نمی گویی؟ نمی دانی که قدرت دارم تو راصلیب کنم و قدرت دارم آزادت نمایم؟»
11عیسی جواب داد: «هیچ قدرت بر من نمی داشتی اگر از بالا به تو داده نمی شد. و از این جهت آن کس که مرا به تو تسلیم کرد، گناه بزرگتردارد.»
12و از آن وقت پیلاطس خواست او راآزاد نماید، لیکن یهودیان فریاد برآورده، می‌گفتند که «اگر این شخص را رها کنی، دوست قیصر نیستی. هر‌که خود را پادشاه سازد، برخلاف قیصر سخن گوید.»
13پس چون پیلاطس این را شنید، عیسی رابیرون آورده، بر مسند حکومت، در موضعی که به بلاط و به عبرانی جباتا گفته می‌شد، نشست.
14ووقت تهیه فصح و قریب به ساعت ششم بود. پس به یهودیان گفت: «اینک پادشاه شما.»
15ایشان فریاد زدند: «او را بر دار، بر دار! صلیبش کن!» پیلاطس به ایشان گفت: «آیا پادشاه شما رامصلوب کنم؟» روسای کهنه جواب دادند که «غیر از قیصر پادشاهی نداریم.»
16آنگاه او را بدیشان تسلیم کرد تا مصلوب شود. پس عیسی را گرفته بردند
17و صلیب خودرا برداشته، بیرون رفت به موضعی که به جمجمه مسمی بود و به عبرانی آن را جلجتا می‌گفتند.
18او را در آنجا صلیب نمودند و دو نفر دیگررا از این طرف و آن طرف و عیسی را در میان.
19وپیلاطس تقصیرنامه‌ای نوشته، بر صلیب گذارد؛ ونوشته این بود: «عیسی ناصری پادشاه یهود.»
20واین تقصیر نامه را بسیاری از یهود خواندند، زیراآن مکانی که عیسی را صلیب کردند، نزدیک شهربود و آن را به زبان عبرانی و یونانی و لاتینی نوشته بودند.
21پس روسای کهنه یهود به پیلاطس گفتند: «منویس پادشاه یهود، بلکه که او گفت منم پادشاه یهود.»
22پیلاطس جواب داد: «آنچه نوشتم، نوشتم.»
23پس لشکریان چون عیسی را صلیب کردند، جامه های او را برداشته، چهار قسمت کردند، هرسپاهی را یک قسمت؛ و پیراهن را نیز، اما پیراهن درز نداشت، بلکه تمام از بالا بافته شده بود.
24پس به یکدیگر گفتند: «این را پاره نکنیم، بلکه قرعه بر آن بیندازیم تا از آن که شود.» تا تمام گردد کتاب که می‌گوید: «در میان خود جامه های مرا تقسیم کردند و بر لباس من قرعه افکندند.» پس لشکریان چنین کردند.
25و پای صلیب عیسی، مادر او و خواهر مادرش مریم زن، کلوپا ومریم مجدلیه ایستاده بودند.
26چون عیسی مادرخود را با آن شاگردی که دوست می‌داشت ایستاده دید، به مادر خود گفت: «ای زن، اینک پسر تو.»
27و به آن شاگرد گفت: «اینک مادر تو.» و در همان ساعت آن شاگرد او را به خانه خودبرد.
28و بعد چون عیسی دید که همه‌چیز به انجام رسیده است تا کتاب تمام شود، گفت: «تشنه‌ام.»
29و در آنجا ظرفی پر از سرکه گذارده بود. پس اسفنجی را از سرکه پر ساخته، و بر زوفا گذارده، نزدیک دهان او بردند.

Read یوحنا 19یوحنا 19
Compare یوحنا 19:8-29یوحنا 19:8-29