1برای سالار مغنیان بر سوسنها. قصیده بنی قورح. سرود حبیبات دل من به کلام نیکو میجوشد. انشاءخود را درباره پادشاه میگویم. زبان من قلم کاتب ماهر است.
2تو جمیل تر هستی ازبنی آدم و نعمت بر لبهای تو ریخته شده است. بنابراین، خدا تو را مبارک ساخته است تا ابدالاباد.
3ای جبار شمشیر خود را بر ران خود ببند، یعنی جلال و کبریایی خویش را.
4و به کبریایی خودسوار شده، غالب شو به جهت راستی و حلم وعدالت و دست راستت چیزهای ترسناک را به توخواهد آموخت.
5به تیرهای تیز تو امتها زیر تومی افتند و به دل دشمنان پادشاه فرو میرود.
6ای خدا، تخت تو تا ابدالاباد است؛ عصای راستی عصای سلطنت تو است.